دارابگرد، داراگِرد یا دارابجرد شهری پررونق و دایره ای شکل و به نوعی نخستین پایتخت شاهنشاهی ساسانیان بوده است که بعد از این دوره اهمیت خود را از دست داد و نهایتا در آغاز قرن ششم (ه.ق) متروک شد. این شهر در دوران اوج خود دارای استقراری متمرکز، پرقدرت و طبقاتی و مرکز کوره دارابگرد بوده و احتمالا اولین تجربه ساخت شهر با پلان مدور است.
شواهد باستان شناختی گواه آن است که در قرون اولیه اسلامی، عموم ساکنان دارابگرد، به استقرار در نیمه شمالی شهر گرایش یافته اند و از نیمه جنوبی آن استفاده چندانی نشده است و همچنین بخشی از سکنه شهر در محدوده خارج از دروازه غربی سکونت داشته اند.
این منطقه باستانی متاسفانه هنوز در فهرست آثار جهانی در نیامده است.
بسیاری از محققین ساخت شهر دارابگرد را به دارا (داراب یا داریوش) شاه منسوب کرده اند و بسیاری به دارا پسر بهمن، پسر اسفندیار نسبت داده اند.
مطابق روایات افسانهای آنچنان که در منابع متعدد از جمله تاریخ طبری و شاهنامه فردوسی آمده، بنای شهر، توسط داراب، از نوادگان اسفندیار، پهلوان نامدار شاهنامه انجام گردیده است. با مطابقت تاریخ افسانهای با تاریخ واقعی، احداث دارابگرد توسط داریوش یکم (۵۲۲ تا ۴۸۶ قبل از میلاد) یا داریوش دوم پسر اردشیر اول (۴۲۴ تا ۴۰۴ قبل از میلاد) صورت گرفته است.
در قرون اخیر مطابق کاوشها و تحقیقات باستانشناسی توسط ایران شناسانی نظیر گیرشمن، احداث دارابگرد را به زمان اشکانیان مربوط دانستهاند که با تلفیق آنچه در متون قدیمی در مورد احداث این شهر آمده و در نظر گرفتن نظریات گیرشمن میتوان پنداشت نطفه اولیه شهر به صورت پادگان نظامی و شهری کوچک، در زمان هخامنشیان به وجود آمده ولی در دوران اشکانیان گسترش یافته و با احداث تأسیسات جدید به صورت شهری بزرگ و پررونق درآمده باشد.
افسانه زندگی داراب شاه در تمامی منابع با اندکی اختلاف بدین صورت نقل شده: چون بهمن به هنگام مرگ فرزندی نداشت سلطنت را به همسر خود همای می سپارد و مقرر می دارد که فرزند وی پس از تولد ولیعهد ایران شود. اگر چه همای به طمع سلطنت، تولد فرزندش داراب را پنهان کرد اما با بزرگ شدن و بازگشت وی، سلطنت را به وی سپرد. وی بعد از بر تخت نشستن، در آبادانی این مرز و بوم کوشش نمود و شهری به نام خود ساخت.
بسیاری از محققان این پادشاه را همان داریوش سوم و بسیاری داریوش اول می دانند ولی بعضی هم گفته اند که وی یکی از شاهان کوچک محلی ایالت پارس بوده است.
در اواخر عهد اشکانی به هنگام پادشاهی اردوان پنجم، حکمران دارابگرد، اردشیر بابکان بود که کار خود را از این شهر آغاز نمود و سر به شورش برداشت و سرانجام با شکست اردوان، عنوان پادشاهی یافت و شاهنشاهی ساسانی را بنیان نهاد.
در تمام دوران ساسانیان، دارابگرد از مراکز مهم ایالت پارس محسوب میشد و بعد از اسلام نیز کماکان شهری با اهمیت و پررونق ماند، اما در نیمه اول قرن ششم هجری به دلیل وقوع جنگهای متعدد بین شاهان محلی شبانکاره با سلجوقیان، ویران شد و اهالی آن به نواحی بیرون خندق مهاجرت کردند. بعد از ویرانی شهر، سکنه آن در شهر جدید الاحداثی به نام شهر جنت سکنی گزیدند. به احتمال زیاد اهالی دارابگرد در این شهر چندان دوام نیاوردند.
سرانجام در اواخر قرن هشتم هجری شهر فعلی داراب بنا شد؛ و مردم شهر به این مکان نقل مکان کردند و از این به بعد پسوند گِرد از انتهای آن حذف گردید و عنوان داراب را یافت.
متاسفانه تحقیقات باستان شناختی، در خصوص معماری و شهرسازی عصر ساسانیان هنوز در مراحل ابتدایی است.
برای اولین بار، سراورل اشتاین، در سال ۱۹۳۳ میلادی، اقدام به حفاری در دارابگرد نمود ولی متاسفانه گزارشی از دست آوردهایش ارائه نکرد.
دو میروشجی نیز در سال های ۱۹۷۱-۱۹۷۲ دشت داراب را از نظر استقرارهای پیش از تاریخ بررسی نمود. همچنین در سال ۲۰۰۳، پیتر مورگان از موسسه ایران شناسی بریتانیا اقدام به بررسی دارابگرد نمود که خوشبختانه گزارش آن در مرکز اسناد و مدارک سازمان میراث فرهنگی کشور موجود است.
متون تاریخی در رابطه با انگیزه ساخت شهر دارابگرد، اطلاعات زیادی در اختیار محققان قرار نمی دهد لیکن با استناد به اشعار شاهنامه می توان حدس زد که ساخت شهر ریشه مذهبی داشته و در واقع هدف از ساخت این شهر تامین محل اقامت زوار یک آتشکده برجای مانده از ادوار قبل بوده است.
بر طبق تقسیم بندی های دقیق تر جغرافی دانان قرون اولیه اسلامی، ایالت پارس از دوره ساسانی به پنج کوره قبادخوره، شاپور، اردشیر خوره، اصطخر و دارابگرد تقسیم می شد و این مرزبندی تا چند قرن پس از سقوط ساسانیان نیز برجای ماند.
چنانکه مشخص است به جز کوره استخر که نام قدیمی خود را حفظ کرده بود، سایر ایالات به نام بنیانگذاران آنها نامگذاری شده بود. در دوره مغولان، این تقسیم بندی دچار تغییراتی گشته و ولایت شبانکاره در این دوران در حقیقت همان کوره دارابگرد دوره ساسانی است.
دارابگرد دارای معماری خاص آن دوران به صورت مدور و با تأثیر از اردوگاههای نظامی حکومت آشور بنا شده است.
منابع تاریخی گواه آن است که دارابگرد در عصر ساسانیان، شهری با وسعت تقریبی ۲۰۳ تا ۳۱۴ هکتار بوده که توسط باروی رفیع دایره ای و خندقی عمیق، محافظت می شده است.
حصار مخروطی عظیم پیرامون شهر، از گل رس و سنگ و ملات آهک ساخته شده که ارتفاع آن بیش از ۱۰ متر و طول تقریبی ۶ کیلومتر، بوده است که در طول زمان دچار فرسایش شده و ارتفاع آن اکنون حدود ۷ متر است. وجود ماده چسبندهای درمیان ملاط و گل به کار رفته در دیوار سبب شده با گذشت بیش از ۲۶۰۰ سال، این دیوار با تخریب کم پابرجا و استوار باقی بماند. این دیوار دارای برجک و بارو، دروازهها و پلهای متحرک بوده است.
ارگ حکومتی بر فراز کوهی گنبدی شکل و منفرد در مرکز شهر قرار داشته که هرگونه جابجایی درون شهر و دشت داراب را کنترل می کرد.
پشت دیوار خندق بزرگی برای حفاظت بیشتر از شهر ایجاد نموده بودند که دسترسی به شهر را در مواقع خطر بسیار مشکل میکرده است. عمق این خندق بیش از ۱۰ متر بوده که این قسمت نیز دچار فرسایش شده است.
این خندق پیوسته مملو از آب بوده و به گفته مورخین متقدم، در آن گیاهانی بوده که به دور پای افرادی که وارد خندق میشدهاند میپیچیده و مانع از شنا کردن آنها میشده است. آب مورد نیاز خندق از رودخانههای اطراف از جمله رود بال تأمین میشده است.
شهر دارابگرد دارای ۴ دروازه در جهات اصلی بوده که مهم ترین آنها دروازه غربی مشهور به دروازه استخر و دروازه شرقی به نام دروازه خورشید است. در مقابل دروازه ها پل های متحرکی قرار داشتند که آثار آن مخصوصا در مقابل دروازه استخر هنوز باقی مانده که در حال فرسایش و ویرانی است.
شبکه آب رسانی شهر به صورت کانال های ساخته شده از سنگ، آجر و ساروج و به موازات خیابان های اصلی شمالی و غربی شهر به چشم می خورد. در بخش هایی از این کانال ها بقایای پل های کم عرضی دیده می شود که به منظور انتقال آب به پای ارگ مرکزی شهر به کار می رفته است.
شواهد سکه شناسی گواه آن است که ضرابخانه این شهر در دوره ساسانی، از ضرابخانه های مهم ایران بوده است.
در مجموعه چند جلدی دانشنامه جهان اسلام (جلد۱۶، ص ۶۶۴) در خصوص توابع دارابگرد آمده است: «دارابگرد، کوره و شهری قدیمی و یکی از پنج کوره ایالت فارس بود که بخشی از نواحی میانی، جنوب و جنوب شرقی استان فارس کنونی یعنی کمابیش محدوده شهرستانهای داراب، زرین دشت، فسا، جهرم، استهبان، نیریز و لارستان را را شامل میشد.»
در خصوص مرزهای دریایی دارابگرد، در فصلنامه تاریخ اسلام (سال هشتم، شماره مسلسل ۲۹، ص ۳۳–۶۵ بنادر ایرانی خلیج فارس در قرون میانی اسلام) صراحتاً آمده است که شرقیترین سواحل فارس از آن کوره دارابگرد بود که در مجاورت کرمان قرار داشت و دو شهر «لار» و «سورو» از بنادر دارابگرد در قرون میانی اسلامی معرفی شدهاند.
در کتاب «فرهنگ واژههای فارسی در زبان عربی» تألیف شوشتری نیز شهر هرمزد کهنه (حوالی میناب) از بنادر بزرگ داراب نامیده شده است.
دونالد ویتکم در مقاله خویش در کتاب «تاریخ خلیج فارس از قدیمترین دوران تا کنون» مینویسد: «دارابگرد از کرانههای خلیج فارس تا کوههای بلند و فلات ایران ادامه مییافت.»
گندم مهمترین محصول دارابگرد بوده است. علاوه بر گندم محصولات دیگری مانند جو، ذرت، پنبه و انواع پسته نیز کشت میشده است.
بافت انواع قالی و حصیر از زمانهای بسیار قدیم در دارابگرد و نواحی اطراف آن رواج داشته است. یکی از محصولات مهم و ارزشمند دارابگرد مومیایی این شهر بوده است. این ماده که دارای ارزش دارویی است، در کوهی واقع در جنوب غربی دارابگرد از سقف غاری قطره قطره میچکد.
دارابگرد در حدود ۹ کیلومتری جنوب غربی شهر داراب، در شرق استان فارس قرار دارد.
0 نظرات
نظر خود را ثبت کنید